بیست و نهمین روز از ماه دسامبر برای سوئدیها یعنی تلفیق باد و سوز و سرما اما میایستادن، خیره میشدن و سوال میپرسیدن
کار شما چیست؟
اهل مطبوعات و رسانهاید؟
یا اهل بیزینس و تبلیغات؟!
مخاطبان ما از همهٔ سنین بودند، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، مهربان و جسور، مخالف و موافق! برایشان از کارمان، نوع فعالیتمان و اهدافمان گفتیم. تابلوهای کنار غرفه را توضیح میدادیم و میگفتیم که این نقاشیها و تصاویر ماکتی از دنیای زیبای پس از ظهور منجیست. به تصاویر کودکان مظلوم غزه که میرسیدیم، ناراحتی از چشمانشان میبارید. دوست داشتند به عنوان یک انسان به این کودکان کمک کنند و ما راه این دلسوزی را برایشان ترسیم میکردیم.
معرفی کمپین امام مهدی تمام سوالاتشان را در قالب محتوا، ویدئو، تصویر و موسیقی به درستی پاسخ میداد، پس بیتعلل کمپین را پرزنت میکردیم. باید میدانستند که شناخت این منجی برای همهٔ جهان و تمام جغرافیای زمین لازم است. لازم است که منجی را درست بشناسند؛ نه آنطور که رسانههای آمریکایی_صهیونیسم معرفی میکنند.
یکی از مخاطبان ما بانویی بود که اتفاقات جهان برایش غمبار شده بود. از جنگ روسیه و اوکراین بحث ما رسید به جنایتهای اسرائیل در غزه. از کشورش میگفت که به خاطر حضور مهاجران کمی ناامنتر از گذشته شده و از این گفت که دوست دارد در جهان هیچ خشونتی نباشد. جهان درونش بیدار بود و ما آن را به سمتی سوق دادیم که به قیمت حقیقی خودش و نقشی که در آیندهی جهان دارد، دست پیدا کند.
جوان ۲۲ سالهای هم که اهلِ اتیوپی بود با ما همصحبت شد. از مضامین قرآن گفت و گفت که قرآن به مسیحیت و یهودیان توهین کرده و پیروان ادیان دیگر را کافر میداند. و چقدر به خاطر مهجوریت کلام خدا دلمان با تلنباری از غم روبرو شد. فهمیدیم که کتابها و منابعی که به آنها مراجعه کرده، سراسر دروغ و اطلاعات غلط بوده. قصههای قرآن را در مورد حضرت مریم و حضرت عیسی برایش گفتیم. نیمشنیدههایش از اسلام دقیقا همان جریانی بود که استکبار برای اسلامهراسی ایجاد کرده بود. در کوتاهترین زمان از درونمایهٔ کمپین و فعالیت غرفه طوری برایش توضیح دادیم که موقع خداحافظی مصمم شده بود تا بیشتر و بهتر درباره اسلام و منجی بشریت تحقیق کند. و این ماجرا شاید مقیاسی کوچک؛ اما دستاوردی بزرگ برای ما بود